مقدمه
روانسر، سرزمینی است شگرف ، آباد ، آنجا که خداوند نعمتش را در هیآت چشمه ها، رودها
و سرابها براین سرزمین ارزانی داشته است، سرزمینی سبزوآباد، جوان و مستعد.
روانسر وارث قدمتی 40000 ساله است. غارهایی که انسانهای پیش از تاریخ در آن
می زیسته اند ، تقویم زی شمار روانسر را به دوران پاینه سنگی باز میگرداند .
تپه های بابستانی ، اهورایی ، که در گوردخمه گویا به انتظار قربانی ایستاده است
تا مردگان در زمین دفن نشوند و زمین همچنان خوان نعمت و سر سبزی باشد .
کوههایی که استوارانه بر زمین دوخته شده اند و مردمانی نستوه که فرهنگ هزار ساله
خویش را نهانخانه سینه به همراه دارند.
روانسر شهری است از اینگونه زیبا وبکر ، سرزمین کار است ، بروبومی بدیع ،
سرزمینی که هر گوشه ای از آن سربلندانه محققین را به کاوش میخواند تا رازهای ناگفته اش
را باز گویند و بگویند ((سرچشمة رودها )) نا نوشته های بسیاری برای نوشتن دارد...
روانسر شهری است پر ، اما خالی ، خالی از توسعه ، پر از باروری و خالی از شکوفایی .
روانسر چشم به آینده دوخته است تا در دامن مدرنیسم مخربی که فارغ ((مدیریت )) است
و عاری از تخصص غرق نشود...
و اینگونه روانسر به دستان تلاشگری امید دارد که با شناخت ، باز آموزی ، شناساندن و
خلق عرصه های ماندگار این سرزمین آبادانیش را امتداد و شناسایی اش را توسعه بخشند